مرکز دهستان مانۀ بخش مانۀشهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 2 هزار گز جنوب مالرو عمومی محمد آباد به دشتک. جلگه، گرمسیر، دارای 1105 تن سکنه. آب آن از رود خانه اترک محصول آنجا غلات و تریاک و میوه جات. شغل اهالی آن زراعت و قالیچه بافی، راه آنجا مالروست و 3 باب دکان و دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرکز دهستان مانۀ بخش مانۀشهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 2 هزار گز جنوب مالرو عمومی محمد آباد به دشتک. جلگه، گرمسیر، دارای 1105 تن سکنه. آب آن از رود خانه اترک محصول آنجا غلات و تریاک و میوه جات. شغل اهالی آن زراعت و قالیچه بافی، راه آنجا مالروست و 3 باب دکان و دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
گمان میکنم در بیت ذیل بمعنی مقدمۀ سپاه باشد، پیش صف ؟ یا پیش حمله ؟ (یادداشت بخط مؤلف) : نگهبان ایشان همی بود ریو که بودی دلیر و هشیوار و نیو بگاه نبرد او بدی پیش کوس نگهبان گردان و داماد طوس، فردوسی
گمان میکنم در بیت ذیل بمعنی مقدمۀ سپاه باشد، پیش صف ؟ یا پیش حمله ؟ (یادداشت بخط مؤلف) : نگهبان ایشان همی بود ریو که بودی دلیر و هشیوار و نیو بگاه نبرد او بدی پیش کوس نگهبان گردان و داماد طوس، فردوسی
بلوک، مطابق مندرجات بندهشن هندی، آذر فربغ یا آتش روحانیان در کوه رشن در کابلستان بوده است اما احتمال میرود که این اشتباه از جانب نساخ واقع شده باشد، بندهشن ایرانی عبارتی دیگر دارد که متأسفانه قرائت آن بسیار مشکوک است، ویلیمز جکسن آن را چنین خوانده است: ’کوه درخشان کواروند، در بلوک کار’ - کواروند را بمعنی بخار آلود گرفته است و میخواهد ثابت کند که مقصود شهر کاریان ایالت فارس است که در نیمۀ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروز هم آثار ویرانۀ معبد قدیمی پدیدار است ... (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 221)
بلوک، مطابق مندرجات بندهشن هندی، آذر فربغ یا آتش روحانیان در کوه رشن در کابلستان بوده است اما احتمال میرود که این اشتباه از جانب نساخ واقع شده باشد، بندهشن ایرانی عبارتی دیگر دارد که متأسفانه قرائت آن بسیار مشکوک است، ویلیمز جکسن آن را چنین خوانده است: ’کوه درخشان کواروند، در بلوک کار’ - کواروند را بمعنی بخار آلود گرفته است و میخواهد ثابت کند که مقصود شهر کاریان ایالت فارس است که در نیمۀ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروز هم آثار ویرانۀ معبد قدیمی پدیدار است ... (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 221)
دهی از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 102 هزارگزی شمال باختر اسفراین و پنجهزار گزی جنوب شوسۀ عمومی بیرجند به شقاق. جلگه. سردسیر دارای 97 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 9)
دهی از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 102 هزارگزی شمال باختر اسفراین و پنجهزار گزی جنوب شوسۀ عمومی بیرجند به شقاق. جلگه. سردسیر دارای 97 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 9)
برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی) ، پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکۀ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی)
برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی) ، پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکۀ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی)
ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 8 هزارگزی خاور بجنورد، سر راه بجنورد به قوچان. کوهستانی، معتدل. دارای 5 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 8 هزارگزی خاور بجنورد، سر راه بجنورد به قوچان. کوهستانی، معتدل. دارای 5 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی جزء دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، در 22 هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 12 هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز، کوهستان، سردسیر - دارای 516 تن سکنه آب آن از رود خانه علی بلاغ، محصول آن غلات، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آن مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، در 22 هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 12 هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز، کوهستان، سردسیر - دارای 516 تن سکنه آب آن از رود خانه علی بلاغ، محصول آن غلات، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آن مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
موضعی از حدودقزوین. (تاریخ غازان خان ص 159). و این موضع ظاهراً همان فشکل درۀ امروزی است. رجوع بحواشی محمد قزوینی بر ج 3 تاریخ جهانگشای جوینی در مورد همین کلمه شود
موضعی از حدودقزوین. (تاریخ غازان خان ص 159). و این موضع ظاهراً همان فشکل درۀ امروزی است. رجوع بحواشی محمد قزوینی بر ج 3 تاریخ جهانگشای جوینی در مورد همین کلمه شود